نشست گونه شناسی نگارش های قرآنی در ایران معاصر (2)
- دسته: نشست
- نمایش از یکشنبه, 19 دی 1400 14:17
- مدیر سایت
- بازدید: 1067
از سلسله نشستهای «تحولات پژوهش در حیطه مطالعات تفسیری قرآن کریم»
گونه شناسی نگارش های قرآنی در ایران معاصر
مرکز پژوهشی مطالعات قرآنی در هفته پژوهش سال جاری (آذر ماه 1400) مجموعه نشستهایی را تدارک دیده است. با توجه به شعار امسال یعنی «تحول در پژوهش»، عنوان این سلسله نشستها «تحولات پژوهش در حیطه مطالعات تفسیری قرآن کریم» نام گذاری شده است. نخستین نشست این مجموعه در روز 21 آذر ماه؛ «گونهشناسی نگارشهای قرآنی در ایران معاصر» بود و دکتر فروغ پارسا رئیس مرکز پژوهشی مطالعات قرآنی و دکتر محمدهادیگرامی عضو هیات علمی مرکز پژوهشی مطالعات قرآنی در این نشست به ایراد سخن پرداختند.
دکتر پارسا نخستین سخنران این نشست بود. خلاصهای از سخنان ایشان به شرح ذیل میباشد.
گونهشناسی به معنای مطالعة انواع یا طبقهبندی بر اساس ویژگیهای مختلف یک پدیده ، دانش و رشته است. گونهشناسی در رشتههای مختلف بر اساس امور همان رشتهها یعنی ویژگیهای آن رشته و دانش صورت میگیرد. به طورمثال گونهشناسیِ مردمشناسی بر اساس نژادها و گونهشناسیِ دانش روانشناسی براساس مدل شخصیتهای انسانی انجام میشود. گونهشناسیِ مطالعات قرآنی نیز بر اساس انواع مطالعات و آثار مختلف این رشته صورت میگیرد. منظور از ایران معاصر در این جستار، 4 دهه پس از انقلاب اسلامی ایران است. در واقع این بازه زمانی، درخشانترین دوران ادبیات قرآنی در طول تاریخ تشیع است که آثار قرآنی در مقایسه با تمامی آثار 14 سده گذشته به لحاظ کمّی و کیفی افزونی بسیار قابل ملاحظه ای داشته است.
آثار قرآنی در ایران معاصربه 5 گونه قابل تقسیم هستند.
نگارشهای علوم قرآنی، نگارشهای تفسیری، نرمافزارهای قرآنی، هنرهای تجسمی و هنرهای مفهومی. که در این نشست فقط به دوگونه نخستین اشاره میشود. منظور از علوم قرآنی مجموعهاى از مباحث است كه موضوع و محور آنها قرآن كريم است و ابعاد گوناگون آن را مورد مطالعه و بررسى قرار مىدهد. در دوران معاصر قرآن پژوهان ایرانی کتابهای زیادی در علوم قرآنی تألیف کردند، لکن انواع خاصی از علوم قرآنی بیش از همه مورد تمرکز قرار داشته است. تاریخ قرآن، زبان قرآن، خط قرآن، تحریف قرآن، ساختار قرآن و نیز مصاحف کهن و نوپدید قرآنی در شمار این انواع هستند.
نگارشهای تفسیری نیز به نوبه خود شامل چند گونه متمایز است.1- آثاری که به تحلیل انتقادی مطالعات قرآنی خاورشناسان پرداخته است؛ 2- آثار معطوف به ترجمه قرآن کریم؛ 3- آثار تفسیر پژوهانه؛ 4- ادبیات داستانی قرآنی؛ 5- تفسیرهای جامع و تک نگاریهای تفسیری؛ 6- مطالعات میان رشتهای قرآنی و 7- مطالعات عهدینی در شمار این گونهها هستند. آثار تفسیری نیز به نوبه خود در گرایش های مختلفی تألیف شده است. رویکرد عقلی– کلامی و فرقهگرایانه، رویکرد واعظانه و فرقهگرایانه، رویکرد اثری، رویکرد سنتی نوگرا، رویکرد تربیتی اخلاقی، رویکرد قرآنبسندگی، رویکرد تدبری، رویکرد علمینگر، رویکردهای هرمنوتیکی و بالاخره رویکرد اجتماعی در فهم و تفسیر قرآن کریم، رویکردهایی هستند که در آثار قرآنی 4 دهه اخیر وجود دارند.
مطالعات میان رشتهای قرآن نیز گونة دیگری از آثار است که تلاش کرده از روششناسی دانشهای مختلف جهت فهم و دریافت آموزه های الهی استفاده کند. دانش زبان شناسی و روششناسیهای آن در مطالعات معناشناسی قرآن کریم و مطالعات ادبی نوین و مباحث زیباییشناختی در مطالعات ادبی و زیبایی شناختی قرآن و دانش تاریخ و روشهای آن، آثار بدیعی در مطالعات تاریخی فرهنگی قرآن پدید آورده است.
در ادامه این نشست دکتر گرامی به ایراد سخن پرداخت. خلاصهای از سخنان ایشان به شرح ذیل میباشد.
در طبقهبندی نگارشهای قرآنی در ایران معاصر و در حوزه تفسیر و فراتفسیر با دو شاخه کلی روبهرو هستیم؛ یکی آثاری که در سنت تفسیری کلاسیک قرار میگیرند و دوم، آثاری که در رویکرد تفسیری مدرن میگنجند، که هریک زیرمجموعههایی دارند.
در مورد آثاری که در سنت تفسیری کلاسیک شکل گرفتهاند باید گفت که در این زمینه و در دوره معاصر، سه دسته آثار وجود دارند و تفاسیر دیگر به شکلی زیر مجموعه آن ها طبقهبندی میشوند؛ که هریک نیز نماینده یک جریان سنتی در علوم اسلامی هستند. اگر بخواهیم نماینده فقه و کلام را در نظر بگیریم، باید از تفاسیر اجتهادی- فقاهتی نام ببریم. تفسیر قرآن به قرآن نماینده جریان فلسفی است و تفسیر تفکیکی را هم میتوان تداوم جریان خبرگرایی یا اخباریگری در جهان اسلام تلقی کرد.
مهمترین اثر در زمینه اجتهادی – فقاهتی، البیان آیتالله خویی است. ایشان نماینده گرایشی است که وضعیت مشخص و ساختارمندی را که در حوزه فقه و اصول وجود داشته را در حوزه تفسیر به کار برده است. علامه طباطبایی نیز نماینده جریان فلسفی است و همچنین آثاری مانند منهج البیان، نوشته میانجی یا مصباح الهدی نوشته میرزاجوادآقا تهرانی نیز نماینده جریان تفکیکی هستند.
در اینجا باید اشاره کرد که برخی از تفکیکیها مانند محمدرضا حکیمی باور دارند که این دو نگاه قرآن به قرآن و مکتب تفکیک، مبنای معرفتی یکسانی دارند و در قرآن یک نظام مستقل برای فهم آن وجود دارد. تفکیکیها این نظام را در حوزه قرآن و حدیث تعریف میکنند و برخی به صورت محدودتر و در حوزه قرآن آن را تعریف میکنند.
اما یک رویکرد مدرن نیز وجود دارد و از دیدگاه بنده نگاه تفسیری و قرآنپژوهانهای که در این بخش وجود دارد، متأثر از جریانهای اسلامشناسی در ایران مدرن است. جریانهای اسلامشناسی در ایران مدرن را می توان به سه بخش تقسیم کرد؛ اسلامشناسی انقلابی، اسلامشناسی روشنفکری دینی و اسلامپژوهی آکادمیک. اسلامشناسی انقلابی تلاش میکرد از سنت تفسیری یا اسلامپژوهانه ساکتی که در گذشته بوده، به سمت یک کنش تفسیری فعال حرکت کند. این رویکردها بیشتر در دهههای چهل و پنجاه شمسی مطرح بود و می توان آن را کمی متأثر از جریانهای چپ در نظر گرفت.
در این اسلامشناسی دو شاخه وجود دارد ؛ یکی گرایش پاناسلامیستی که قائل به اتحاد جهان اسلام است و دیگری ملیگرایانه. پاناسلامیستها، به نحوی بحث اسلامیت را محور اتحاد جهان اسلام میدانند و معتقدند این اتحاد باید در برابر غرب باشد. این بحث از مصر و ترکیه و جهان اهل سنت آغاز شد و در ایران از دارالتبلیغ شریعتمداری و مجله مکتب اسلام شروع و با شاگردان شریعتمداری؛ مانند مکارم شیرازی و سبحانی ادامه یافت.
در کنار این دیدگاه، نگاهی ملیگرایانه نیز وجود دارد. نگاه ملیگرایی شیعی - ایرانی و نگاه ملی گرایی سنی– عربی. در این نگاه میتوان از دکتر شریعتی و شهید مطهری یاد کرد که قائل به یک ملیگرایی ایرانی - شیعی بودند و در برداشتهایی از آیه ۱۳ سوره حجرات، این بحث را به رسمیت شناختهاند. این مرحله نخست از اسلامشناسی انقلابی بود که تاریخ آن تا حدی به پایان رسیده است.
گونه دوم اسلامشناسی، اسلامشناسی روشنفکری دینی است. این اسلامشناسی میخواهد از سنت تفسیری کلاسیک و انقلابی به سوی یک کنش تفسیری اخلاقی و غیرسیاسی حرکت کند. افرادی نظیر سروش و مجتهد شبستری در حوزه روشنفکری دینی هستند. این رویکرد در دهههای هفتاد و هشتاد به اوج خود رسید. این اسلامشناسی در زمانی شکل گرفت که عطش فهم انقلابی از اسلام با تحقق انقلاب اسلامی به اوج رسید و به گونهای جامعه ما با وجوه واقعنگرانه انقلاب روبهرو شد. از اینرو، حرکت به سمت روشنفکری دینی مطرح شد که همان بحث تِز و آنتیتز است. در حقیقت، در حالیکه در اسلامشناسی انقلابی نقطه کانونی تقابل با اسلام سنتی بود، نقطه تقابل در اسلام شناسی روشنفکری دینی با اسلام سیاسی انقلابی بود. دیگر اینکه روشنکفری دینی میخواست خوانشی مبتنی بر عقلانیت تجربی از اسلام ارائه کند و به صورت حداکثری، مقولاتی که به صورت متافیزیکی فهم میشدند را به صورت تجربی فهم کند؛ مانند بسط تجربه نبوی و ... .
مرحله سوم اسلامشناسی، اسلامپژوهشی آکادمیک است. این نوع از اسلامشناسی، توصیفی، بروندینی و آکادمیک بوده و در دو دهه اخیر به صورت جدی در ایران شکل گرفت و میتوان در آن نشانههایی از حرکت از مرحله اسلامشناسی روشنفکری دینی به سمت اسلامپژوهشی آکادمیک را مشاهده کرد.