نشست تخصصی گونهشناسی مطالعات قرآنی در جهان معاصر
- دسته: نشست
- نمایش از سه شنبه, 18 خرداد 1395 10:08
- مدیر سایت
- بازدید: 2593
نشست تخصصي
گونهشناسي مطالعات قرآني در جهان معاصر
«نقد و بررسي ديدگاههاي عابدالجابري»
نشست تخصصي «نقد و بررسي ديدگاههاي عابدجابري» از سري برنامههاي گونهشناسي مطالعات قرآني در جهان معاصر در روز يکشنبه، 16 خرداد به همت پژوهشکده مطالعات قرآني پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي و با همکاري انجمن ايراني مطالعات قرآني و فرهنگ اسلامي و با حضوردکتر فروغ پارسا، عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي و دکتر محسن آرمين قرآنپژوه و مترجم کتاب «رهيافتي به قرآن» جابري برگزار شد.
در آغاز نشست دکتر فروغ پارسا مطالعات قرآن در جهان عرب را تحليل کرد و گفت: مراد دوران معاصر دوران دوران پس از تحول است و به نظر من اين دوران پس از سيدجمال الدين اسدآبادي است که ميتوان آن را پايهگذار تحول در تفکر ديني دانست.
وي ادامه داد: سيد در ايران، عثماني و جهان عرب فعاليت کرده است. جهان اسلام در آن زمان از حکومتهاي سلطنتي و استبدادي يا استعماري رنج ميبرد. حرکت سيد جمال الدين اسدآبادي با روش بازگشت به مجد و شوکت تمدن اسلامي، بازگشت به قرآن و نوسازي به دنبال مبارزه با جمود، استبداد و استعمار در جهان اسلام بود.
دکتر پارسا با بيان اينکه اسدآبادي گفتمان عصريسازي و فهم وتفسير قرآن را مطرح کرد، گفت: حرکت سيد جمال به تحول در مطالعات قرآن منجر شد و رويکردهاي جديدي از جمله قرآن بسندگي، رويکرد علمي، عقلي، ادبي و تاريخي از اين جملهاند.
وي افزود: از جمله شاگردان سيد در جهان عرب ميتوان به عبده، شيخ احمدخولي و عبدالرحمن کواکبي اشاره کرد. عبده يکي از معروفترين شاگردان اسدآبادي بود که مي توان شاگردان وي را در سه دسته طبقه بندي کرد: معتقدين به اصلاح و نوسازي سنت و ميراث اسلامي از جمله شيخ شلتوت، قائلان به اصلاح و بازگشت به سنت و ميراث اسلامي (سلفيگري) از جمله حسن البنا و معتقدين به اصلاح و نقد سنت و ميراث اسلامي مانند نصرحامدابوزيد و طه حسين..
وي تصريح کرد: جريانهاي جديد از جمله ارکون، نصرحامد ابوزيد و جابري نيز از مصاديق ميراث اسدآبادي است که در اين جلسه به بررسي عقايد جابري توسط دکتر آرمين خواهيم پرداخت.
تاثير فعاليت سياسي بر انديشه محمد عابدجابري
دکتر آرمين با بيان اينکه نميتوان به همه آثار الجابري در اين زمان محدود پرداخت، گفت: جابري در دهههاي 80 و 90 حرف اول را در جهان ميزد. وي آراء بحثانگيزي دارد. قرآن در بخش موخر آثار او مورد توجه قرار گرفته است و فهم آرا جابري در خصوص قرآن که بسيار گسترده است ،نيازمند آگاهي از عقايد او در خصوص ميراث و سنت است.
وي ادامه داد: من در دو بخش به انديشه او در خصوص ميراث و قرآن خواهم پرداخت. او از منظر عقل عربي به مدرنيته ميپردازد و تلاش ميکند به بحران شکست جهان عرب از اسرائيل پاسخ دهد زيرا اين شکست به يک فروپاشي هويتي در جهان عرب منجر شده بود.
دکتر آرمين افزود: او ميگويد من اصلاحگر ديني نيستم و تنها به نقد معرفتشناسانه عقل عربي ميپردازم. جابري در مقدمه کتاب مدخل که با عنوان «رهيافتي به قرآن» ترجمه شده است، انگيزه خود را از پرداختن به علوم قرآني عنوان ميکند. پرداختن او به قرآن به پس از دوران 11سپتامبر صورت گرفت. وي قرآن را بخشي از سنت جهان عرب ميداند و از جهت نقد ميراث به قرآن ميپردازد.
وي ادامه داد: در حوزه انديشه متفکران زيادي بودهاند، اما متفکراني که تجربه مبارزه سياسي داشته باشند، کم بودند. اين گروه کساني هستند که در مقايسه با ديگران چون بخشي از عمر خود را به مبارزه صرف کردهاند ديدگاههاي پختهتري دارند و کاملا با مسائل مواجه بودند. جابري چنين تجربهاي داشته است. او ابنخلدون شناسي برجسته بود که خود ابنخلدون هم پس از دورهاي از فعاليت سياسي به کار نظري پرداخته بود.
جابري و ميراث
آرمين با بيان اينکه ابنخلدون به نوعي الگوي جابري بوده است، گفت: به شخصيت جابري کمتر توجه شده است. سابقه سياسي زندگي او باعث ميشود که نگاهش از اين منظر ذهني و انتزاعي نباشد و ريشه انديشههاي او را بايد در تجارب عينياش جست.
مترجم کتاب رهيافتي به قرآن، ادامه داد: سنت براي جابري امري نيست که بايد از آن گذشت، او سنت را محصول تلاش گذشتگان ميداند که داراي ظرفيتهاي است اما براي شناسايي اين ظرفيتها بايد به نقد آن پرداخت. براي ما ميراث فاقد حيات است اما در درون ما زنده است. ميراث گذشتهاي است که ما با او گسست معرفتشناختي يافتهايم و بايد به نقد معرفتشناسانه آن بپردازيم.
وي ادامه داد: جابري اصطلاحاتي را از متفکران مختلف وام گرفته و بومي سازي کرده و نقد ميکند. گسست معرفتشناسانه را وي از باشلار ميگيرد ومعتقد است براي پرداختن به ميراث بايد از بيرون به آن پرداخت. جابري به اين نتيجه ميرسد که تاريخ غرب فرايندي طبيعي است که از قرن 12ميلادي طي شده تا به مدرنيته برسد، اما تاريخ ما فرايندي طبيعي را طي نکرده و استعمار موجب اختلال در آن شده است و به همين دليل جوامع اسلامي نتوانستهاند به مدرنيتهاي بومي برسند.
دکترآرمين تصريح کرد: اسلام در قامت عثماني با قدرت تهديدکننده، براي اروپا موجب رشد شد اما قدرت تهديدکننده جهان غرب براي ما محدود کننده بوده است. او معتقد است روشنفکران جهان اسلام يا با سنت آشنايي ندارند يا با مدرنيته غربي ناآشنا هستند و هيچکدام نميتوانند پاسخ مناسبي بدهند و براي رسيدن به مدرنيتهاي متناسب با سنت، هم بايد غرب را بشناسيم و هم با سنت و ميراث اسلامي آشنا باشيم که با نقد آن ظرفيتهاي درونياش را بارور کنيم و به مدرنيته بومي برسيم.
آراء قرآني جابري
آرمين در ادامه گفت: جابري قرآن را بخشي از ميراث نميداند و ميگويد قرآن ميراث ما نيست اما حديث، تفسير و تاريخ که حاصل کوشش مسلمانان است جز ميراث اسلامي محسوب ميشود. ما همه را ميتوانيم نقد کنيم الا قرآن، زيرا آن جزوي از ميراث نيست. هر کدام از ما بايد خانهمان را متناسب با خودمان بپردازيم.
وي ادامه داد: وي قرآن را يگانه معجزه نميداند و تاثيرپذيري قرآن از عهدين را نقد ميکند. وي نظرات غربي را خوب ميشناسد. همين حرفش باعث شده هموطان وي، او را متهم به سنتگرايي و احتياط بکنند. وي به مرجعيت قرآن اعتقاد دارد و اساسا نقد تاريخي قرآن را بينتيجه ميداند. وي معتقد است بايد به نقد ميراث پرداخت.
دکتر آرمين با بيان اينکه جابري رويکرد خاصي در نقد تفسير دارد، گفت: اوبه ميراث نگاهي تاريخي دارد و کاملا تحت تاثير مکتب آنال فرانسه است. تاريخ پژوهي سنتي مقيد به سند است اما پايهگذاران مکتب آنال معتقد به ديدگاه جديد بوده و معتقدند محدود کردن مورخ به اسناد مکتب، ره به جايي نميبرد و مورخ بايد الگويي تحليلي براي اسناد داشته باشد که محدود به کتبي نيستند و جابري اين نگاه را دارد.
آرمين با بيان اينکه کتاب رهيافت به قرآني سه بخش دارد، گفت: جابري در بخشهاي تاليف و شناخت قرآن، بررسي زمينههاي ظهور قبل از ظهور و قصص قرآني به بيان عقايد خود پرداخته است.
وي ادامه داد: حرفهايي که در زمينه زمان نزول قرآن بيان شده است رويکرد کلامي دارد اما او با ديدگاهي تاريخي به اين مساله ميپردازد. وي در رهيافت خود نگاهي تحليلي به عصر نزول کرده و بسياري از مسائل از جمله اختلافات مذهبي مسيحي، جريان توحيدگرايي آريوسي را که از روم به حاشيه رانده شده بود، از جريان حنفا و فضاي تکثر مذهبي در حجاز و از ارتباط شبه جزيره با حبشه ،گزارشي دقيق ارائه ميکند تا زمينههاي نزول وحي را توضيح دهد و اينکه چرا برخي از فرقههاي مسيحي از ظهور اسلام استقبال کردند.
اصول و روش فهم قرآن از نگاه جابري
مترجم کتاب رهايتي به قرآن، افزود: يکي اصول و مباني انديشه جابري در خصوص قرآن عبارت است از تدريجي بودن نزول قرآن که وي اين مبنايي براي فهم قرآن عنوان ميکند. جابري معتقد است قرآن را بايد در اين چارچوب فهميد. وي معتقد است فهم قرآن زماني ميسر است که آن را در فرايند ترتيب نزول بفهميم. وي دوره مکي را به چند دوره تقسيم ميکند و بعد از فهرستهاي ترتيب نزول معتبر استفاده ميکند که کدام سورهها در چه دورهاي نازل شدهاند. وي با نوعي تحليل محتوا در کنار روايات و گزارشات، تغييراتي هم در فهرستهاي ترتيب نزول ميدهد.
آرمين با بيان اينکه در ديدگاه جابري در نظر گرفتن اينکه سورهها در فضاي سياسي و تاريخي نازل شدهاند کمک ميکند تا سوره را بهتر بفهميم، گفت: اينکه مخاطبان سوره چه کساني بودهاند و محتواي سوره دقيقا چه ميخواهد بگويد با در نظر داشتن تاريخ نزول ممکن خواهد بود. اين مسئله با جايگاه اسباب نزول که در علوم قرآني کلاسيک مطرح ميشود بسيار متفاوت است و به بررسي همه جانبه تازيخ عصر نزول پرداخته است.
وي ادامه داده: نگاه جابري به احاديث جالب است. جابري اصلا نگاه مبتني به تقسيم احاديث به صحيح و ضعيف و را در نظر نميگيرد و ميگويد حتي اختلاف روايات نبايد باعث شود کنار گذاشته شوند و معتقد است اختلاف روايات به اين معني است که اتفاقي افتاده است و بايد از اينها براي بازسازي تاريخ مورد استفاده واقع شوند.
اين پژوهشگر قرآني ادامه داد: رويکرد زبانشناسانه جابري يکي ديگر از اصول وي در فهم قرآن است. عبده معتقد است که قرآن را بايد با معاني لغات در عصر نزول بفهميم، براي اين کار بايد اطلاعات جامعي از عصر نزول داشته باشيم. امين خولي با بسط اين ايده معتقد بود براي فهم قرآن بايد ذوق عربي داشته باشيم و قرآن قبل از کتاب هدايت، يک شاهکار ادب عربي است که بايد زبان آن را شناخت. ابوزيد هم چنين نظري داشت و نظرات زباني جديد را مورد استفاده قرار داده بود.
آرمين تصريح کرد: هرچند ابوزيد قرآن را کاري فرهنگي ميداند اما جابري آن را امري الهي ميداند که با زبان مخاطب عصر نزول سخن گفته است. جابري معتقد است زبان پديدهاي فرهنگي است و نه ابزاري براي ارتباط؛ ازديدگاه او زبان بازتاب اپيستمه و نوع نگاه يک قوم است. از اين رو وقتي قرآن ميگويد با زبان قوم سخن گفته است، زبان فقط واژهها نيست و قرآن بر اساس معهود ذهن مخاطب عرب سخن گفته و ما آن را بايد در اين چارچوب معنا کنيم و اينجا وي به روشنفکران ديني عرب و ايراني نزديک ميشود و قرآن را بر اساس فهم عرب ميفهمد. از اين رو ما نميتوانيم مفاهيم امروزي را به قرآن نسبت دهيم و بايد با اساس توانايي ذهني مخاطبان آن را بفهميم.
وي در ادامه افزود:.جابري از علم هرمنوتيک هرش استفاده ميکند که به معناي متن معتقد است. دينداران نميتوانند به هرمنوتيک گادامري معتقد باشند، زيرا معتقدند قرآن مقاصدي الهي داشته است و هر منوتيک گادامري به مرگ مولف ميانجامد.
اين پژوهشگر قرآني ادامه داد: هرش در ادامه شلايرماخر معتقد بود متن داراي يک معناي مشخص است و ما بايد به آن برسيم.
آرمين تصريح کرد: جابري معتقد بود که قرآن داراي دو معناي معاصر با خود و معاصر با ماست که در معاصريت اولي بايد در سطح مخاطبان عصر نزول فهميده شود و ما نبايد به اسقاط زماني دچار شويم بشويم. در معاصريت قرآن با ما شرط فهم، دلالتهاي قرآن براي ماست و ما بايد اول قرآن معاصر با خود را بفهميم و بعد دلالتهاي آن را متناسب با خودمان دريابيم. همچنين اصل ديگر اين است که جابري در فهم قرآن مخالفت شديد با ايدههاي عرفاني، هرمسي و يوناني دارد.
جابري در پايان افزود: نکته آخر روشي است که جابري براي تفسير قرآن ارايه ميدهد که مبتني بر فرض قرآن به مثابه مصحف و به مثابه پارههاي وحي است. وي قرآن را يکسره تاريخمند نميداند و از اين حيث قرآن ماهيتي مرکب دارد، که برخي آيات فرازماني هستند مثل آيات اخلاقي و اعتقادي و برخي آيات قرآن ناظر بر مسائل تاريخي است...